\documentclass[a4paper,12pt]{article}
\begin{document}
\begin{center}
{\large «أعُوذُ بِاللّٰهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ\\
بِسمِ اللهِ الرَّحمٰنِ الرَّحِیمِ\\
الحَمْدُ للّٰه رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوةُ وَ السَّلامُ عَلَی النَیِّرِ الأَعْظَمِ وَ نَتِیجَةِ العَالَمِ، هَادِي السُّبُلِ وَ مُنجِي البَشَرِ سَیِّدِنا وَ مَولَانَا حَبِیبِ إِلهِ العَالَمِینَ أَبِي القَاسِمِ المُصطَفیٰ مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ وَ اللَّعْنُ الدَّائِمُ عَلیٰ أَعدَائِهِم أَجمَعِینَ مِنَ الآنِ إِلیٰ قِیَامِ یَومِ الدِّینِ؛»}
\end{center}
\begin{center}
{\large «قال الله تعالی فی کتابه الکریم:}\{{\large يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ}\}{\large وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ {\Large{1}}.»}
\end{center}
شب اول محرمالحرام ایام حزن و اندوه اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، انشاءالله در این ایام موفق به اقامه عزای سید و سالار شهیدان که از افضل قربات و مثوبات است باشیم. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).\\
چون مدتهاست حقیر باید به آنچه که بهعنوان وظیفه تشخیص میدهم عمل کنم و باز مدتی است که تشخیص من بر این بوده است که باید بیشتر تحقیق کنم و بنویسم تا اینکه بگویم و منبر بروم و سخنرانی کنم. شاید چند سالی است که جز سخنرانی در مسجد دانشگاه شیراز در ده روز و مدتی هم در ماه رمضان در شهر سرخس، جای دیگری سخنرانی و منبر نمیپذیرم و لذا برایناساس در طول سال اگر به مطلبی روایتی نکتهای حدیثی که ارزشمند باشد برخورد داشته باشم، یادداشت میکنم تا در این دو محفل نورانی تقدیم عزیزان کنم.\\
روایتی را از امام صادق (علیهالسلام) دیدم روایت را پسندیدم، سود بردم، استفاده کردم؛ گفتم خدمت شما عزیزان هم تقدیم کنم به روح بلند رئیس مذهب امام صادق (عهلیالسلام) هدیه کنید صلوات بر محمد و آل محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم).\\
{\large «وَ رُوِيَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: أَنَّهُ قَالَ لِبَعْضِ تَلاَمِذَتِهِ أَيَّ شَيْءٍ تَعَلَّمْتَ مِنِّي؟ {\Large{2}}»}\\
امام صادق (علیهالسلام) روزی به یکی از شاگردانشان فرمودند: در این مدتی که با ما بودی، به کلاس درس ما میآمدی، به خانه ما رفتوآمد داشتی، و با ما حشرونشر داشتی، چه از ما یاد گرفتی؟ در این دستگاه چه فهمیدی؟\\
این اولین نکته تربیتی است برای کسانی که بهگونهای معلم هستند.\\
والدین معلم فرزند هستند، فرزندان شما گاهی کجتابی فهم دارند و شما متوجه نیستید. استاد هستید، دانشآموزان شما کجتابی فهم دارند؛ ولی شما متوجه نیستید، من بالای منبر سخن میگویم ممکن است مخاطب من بهخاطر ذهنیات خودش کجتابی فهمی پیدا کند و من متوجه نباشم.\\
گهگاه کسی که آموزنده است باید امتحان بگیرد، کنترل کند، ببیند طرف درست فهمیده یا نفهمیده است.\\
پدر من در حرم مطهر امام رضا (علیهالسلام) در بخش پاسخگویی به سؤالات شرعی حضور داشت. ایشان فرمودند یک جوانی آمد در اتاق و از ما استخاره خواست آن هم با قرآن!\\
به او گفتم عزیز دل استخاره دوتا مقدمه دارد، اول باید فکر کرده باشید روی مطلب، فکرت به جایی نرسیده باشد، رفته باشید سراغ مشورت با مشاور و مشورت هم به جایی نرسیده باشید!\\
حالا وقت استخاره است. قبول نکرد اصرار که باید استخاره کنید. ایشان گفتند من به دلم گذشت بگویم حالا شما برای چه استخاره را میخواهید گفتم شما برای چه استخاره را میخواهید گفت شما حاجآقا چهکار دارید شما استخاره کنید، من نیت میکنم شما استخاره کنید.\\
ابوی میگفتند ما اصرار کردیم او انکار کرد. گفتم من نمیگیرم تا شما نگویید برای چه میخواهید استخاره کنید که من بتوانم پیام آیه را بفهمم.\\
گفتند حاجآقا میخواهم استخاره کنید، اگر خوب آمد من پدرم را بکشم!\\
استخاره اگر خوب آمد من بروم پدرم را بکشم!\\
فهم این آقا از استخاره این بود که یکی از موارد استخاره قتل پدر است. اگر حالا استخاره خوب آمد من بروم پدر و مادرم را بکشم!\\
خیلی وقتها ما مخاطبمان کجتابی در فهم دارد؛ زن و شوهر حرف هم را نمیفهمند، همدیگر را درک نمیکنند. باید بنشینند گهگاهی با هم خلوت کنند بگویند آقا از رفتار من فلان روز تو چه فهمیدی؟\\
از گفتار من در آن مکان تو چه گرفتی؟\\
خیلی از درگیریها مال سوء فهمها است مال بدفهمیها است.\\
امام صادق (علیهالسلام) به این شاگردشان فرمودند این مدت با ما رفتوآمد داشتی! شاگردی کردی، در محضر درس ما نشستی، چه از من یاد گرفتی؟\\
بنده گشتم در تاریخ که پیدا کنم این شاگردی که اینجا موردتوجه حضرت بوده است نامی یا نشانی از او ذکر شده است، متأسفانه پیدا نکردم. نیامده است که این شاگرد چه کسی بود! اما هر کس بود انسان قابلی بود.\\
{\large «قَالَ لَهُ يَا مَوْلاَيَ ثَمَانَ مَسَائِلَ {\Large{3}}؛»}\\
به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت آقا ما این مدت که خدمتتان زانو زدیم، زحمت کشیدیم، رفتوآمد کردیم، هشت مسئله من از خدمت شما یاد گرفتم، هشت مطلب من از خدمت شما آموختم.\\
{\large «قَالَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قُصَّهَا عَلَيَّ لِأَعْرِفَهَا {\Large{4}}؛»}\\
امام صادق علیهالسلام فرمود خیلی خوب این هشت مطلب را بگو تا من ببینم چه یاد گرفتی؟ چه فهمیدی؟\\
از اینجا عملاً یک دانشآموخته، یک دانشپژوه، یک متعلم، یک شاگرد، در محضر یک استاد دارد درس پس میدهد، درس پسدادن این است که من چه فهمیدم، چه گرفتم.\\
ما امسال حج مشرف شدیم. خدا روزی کرد حج رفتیم. قبل از اینکه حج برویم من این کانالهای تلگرامی را بعضاً میدیدم یا بعضی از سایتها را دیدم اصلاً گویا بسیاری از مردم ما، شیعیان اباعبدالله، شیعیان امام حسین (علیهالسلام)، اصلاً حج، وجوب حج و استطاعت را نفهمیدند!\\
از نوشتهها معلوم بود که نمیفهمد حج یعنی چه؟\\
وجوب یعنی چه؟\\
کار واجب یعنی چه؟\\
اینکه کسی که مستطیع است حج نرود موقع مرگ به او میگویند تو یهودی یا نصرانی میمیری تو مسلمان نیستی! یعنی چه؟\\
استطاعت را هم نفهمیدند که حالا من یک شب قصد دارم بهعنوان مسئله شرعیه استطاعت بگویم!\\
که اصلاً یعنی چه؟\\
بیش از هفتاد درصد مستطیعهای ما نمیدانند مستطیعاند. بدفهمی و کجتابی فهم دارند در مسئله استطاعت حج، این را انشاءالله یک روز خواهیم گفت.\\
راوی دارد درس پس میدهد خوب هم دارد درسش را پس میدهد.\\
{\large «قَالَ اَلْأُولَى رَأَيْتُ كُلَّ مَحْبُوبٍ يُفَارِقُ عِنْدَ اَلْمَوْتِ حَبِيبَهُ فَصَرَفْتُ هِمَّتِي إِلَى مَا لاَ يُفَارِقُنِي بَلْ يُؤْنِسُنِي فِي وَحْدَتِي وَ هُوَ فِعْلُ اَلْخَيْرِ فَقَالَ أَحْسَنْتَ وَ اَللَّهِ {\Large{5}}؛»}\\
\newpage
{\large{\textbf{همراه ماندگار}}}\\
\\
{\textbf{مسئله اول}}
گفت آقا اولین چیزی که من از شما یاد گرفتم، از محضر شما آموختم این بود که من دیدم هر چیزی که مورد محبت و دوستی قرار میگیرد، هر چیزی که انسانها به او عشق میورزند، هر چیزی که انسانها به او دل میبندند، این دلبستگی و این همراهی هست، هست، هست، حداکثر تا زمان مرگ!\\
موقع مرگ جدا میشود. دیگر مرده را که گذاشتند در خاک نزدیکترین خویشاوندان، زن آدم، بچه آدم، گریه میکند، به سروصورتش میزند، بعد هم خاکها را میریزند، لحد را میچینند، بعد هم
{\large « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ {\Large{6}}»،}
همه برمیگردند.\\
هر محبوبی عندالموت یفارق حبیبه، از حبیب خودش و از محبوبش جدا میشود. دیدیم این که نشد!\\
این آقا میگوید من از محضر شما این را آموختم که باید همت خود را صرف چیزی بکنم که من را ول نکند. رفیق نیمهراه نباشد، اینجور نباشد حداکثر تا دم مرگ با من باشد. رفتم سراغ چیزی که مرد باشد، در رفاقت مردانگی به خرج بدهد، در رفاقت با من بیاید، بیاید، بیاید، بیاید در قبر در قبر هم بماند که بماند من را ترک نکند.\\
دیدم آن چیزی که اینچنین است، یک چیز بیشتر نیست و آن نیکوکاری است، کار خوب است، فعل الخیر!\\
این روایت را مرحوم کلینی در کافی دارد، میفرماید وقتی انسان را در قبر میگذارند همه که رفتند، یک لحظه خدای متعال گویا روح را به بدن برمیگرداند، این مرده بلند میشود، سرش میخورد به لحد میخوابد، خیال میکند هنوز در دنیا هست، خیال میکند خواب هست. حالا که خوابید، همه رفتند دیگر کسی در قبرستان نیست. حالا یک موجودی وارد قبر میشود در یکی از دو حالت، یا سیاه و بد گل و بدبو و بدذات یا زیبا و خوشروی و خوشبوی؛ اولی باشد این مرده بیچاره میگوید تو کیستی؟\\ میگوید من عمل تو هستم؛ دومی هم باشد باز این میت میپرسد تو کیستی؟\\
تو این تنهایی آمدی به سراغ ما!\\
بازهم میگوید من عمل تو هستم؛\\
اگر ترانه و فیلم ناهنجار و موسیقی و شراب و زنبارگی و ربا و... بود آن سیاه میآید؛ اگر حسین و حج و کربلا و نماز و روزه و خمس و زکات و دست دیگری را گرفتن و دروغنگفتن و رشوه نخوردن بود این دیگری بیاید.\\
این آقا دارد خدمت امام صادق (علیهالسلام) درس پس میدهد. اولین مطلبی که از خدمت حضرت یاد گرفته است این است. میگوید آقا من دیدم به هر چیزی دل ببندم حداکثر تا لب گور هست. خانه باشد، ماشین باشد، پول باشد، ثروت باشد، مقام باشد، جاه باشد، حتی زن و بچه باشد تا دم گور هست.\\
رفتم تعبیر روایت را دیدم، خیلی من میپسندم، فرمود:
{\large «فَصَرَفتُ هِمَّتِی!»}\\
همت خودم را خرج کردم، اراده خودم را خرج کردم، در مورد چیزی که با من میماند، برای من میماند. در وحدت من، در وحشت من، در قبر من، مونس من هست و از من جدا نمیشود و هو فعل الخیر، کار نیک، کار خوب.\\
بلافاصله تا این درس اول را پس داد امام صادق (علیهالسلام) به او فرمودند:
{\large «أَحْسَنْتَ وَ اَللَّهِ؛»}
بارکالله خوب فهمیدی! مطلب عالی و مطلب درستی است.\\
انسان را خدا اینطور قرار داده است که به دنبال امور ماندگار است، فطرت ما این هست، مشکل ما اشتباه در مصداق و اشتباه در تطبیق است. در مصداق مشکل پیدا میکنیم، در تطبیق مشکل پیدا میکنیم. راه را اشتباه میرویم و الا هر انسانی دنبال امور ماندگار است.\\
چرا ما بحث خلود را داریم؟\\
چرا ما بحث جاودانگی را داریم؟\\
حالا یا در بهشت یا در دوزخ؛ سرّش این است که هویت انسانی با جاودانگی و خلود پیوند خورده است. ما ذاتاً دنبال امور ماندگار هستیم، زیباییهای ماندگار، کمالات ماندگار. اگر مشکلی هست خطای در تطبیق داریم. این آقا میگوید من این خطای در تطبیق را نداشتم از اول درست فهمیدم. این درس اول!\\
خوب اگر بخواهیم به این هشت مسئله عنوان بدهیم عنوان مسئله اول شد همراه ماندگار.\\
به امام صادق (علیهالسلام) گفت آقا من درس اولی که از شما گرفتم این بود بروم به دنبال یک همراه ماندگار، یک رفیق با مرام، یک رفیقی که با من میماند. یک رفیقی که در تنهایی من را ول نمیکند و او چه کسی است؟\\
کار نیک.\\
\\
{\large{\textbf{فخر بجا}}}\\
\\
{\textbf{مطلب دوم}}
از هشت مسئلهای که در خدمت امام صادق (علیهالسلام) آموخته است.
\begin{center}
{\large «اَلثَّانِيَةُ قَالَ رَأَيْتُ قَوْماً يَفْخَرُونَ بِالْحَسَبِ وَ آخَرِينَ بِالْمَالِ وَ اَلْوَلَدِ وَ إِذَا ذَلِكَ لاَ فَخْرَ وَ رَأَيْتُ اَلْفَخْرَ اَلْعَظِيمَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ فَاجْتَهَدْتُ أَنْ أَكُونَ عِنْدَهُ كَرِيماً {\Large{7}}؛»}
\end{center}
خود من اگر بخواهم به این دومی عنوان بدهم اسمش را میگذارم افتخار درست، فخر بجا!\\
به حضرت عرضه داشت آقا من مردم را دیدم، اینها وقتی میخواهند افتخار کنند، فخرفروشی کنند، عدهای به حسبونسب فخرفروشی میکنند؛ ما از نسل قاجار هستیم!\\
ما از نسل شاهان هستیم!\\
ما از نسل دانشمندان هستیم!\\
به حسبونسب مینازد.\\
عدهای وقتی میخواهند فخر کنند به مالشان مینازند؛ آنجا این کارخانه را دارم، آنجا این زمین را دارم، آنجا این خانه را دارم، این تعداد آپارتمان دارم.\\
ما این کاروانی که این سفر با ایشان همراه بودیم کاروان درجه یک بود. تقریباً وجه غالب کاروان این بود که همه میلیاردر بودند و میدیدم بعضیها این حال را دارند به مالش مینازد! به آنچه دارد مینازد!\\
حالا نه اینکه به لفظ! گاهی نه
\{گونه دیگری است\}!\\
مقام معظم رهبری (حفظهالله) یکی دو سال قبل فرمودند این کاری که در تهران باب شده است، بعضی از این بچه پولدارها سوار ماشینهای آنچنانی میشوند، ویراژ میدهند در خیابانهای تهران، این مصداق ظلم و فساد است.\\
چه معنا دارد به مالش مینازد!\\
این موارد ناز کردن عملی است.\\
فرمود یک عدهای به عشیره، قبیله، اولاد و به خانوادهاش مینازد. بله بچه من فلان است!\\
نوه من فلان است!\\
به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت آقا اینها فخر ندارد.
\begin{center}
گیرم پدر تو بود فاضل
\hspace*{2.5cm}
از فضل پدر تو را چه حاصل
\end{center}
ما آقازاده بیسواد کم نداریم!\\
حالا بحث ژن خوب و ژن بد هم مطرح هست در جامعه، ما کم نداریم پدر مرجع تقلید هست؛ ولی بچه لایفهم الهر من البر. در محیطی بزرگ شده است که هیچ فضیلت و کمالی ندارد.\\
من یادم نمیرود مرحوم امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در پاریس مصاحبه کردند. در آن مصاحبه فرمودند اصلاً نظام سلطنتی خلاف عقل است!\\
لذا شما میبینید الان هم نظام پادشاهی و سلطنتی یا در کشورهای متخلف و متحجر است مثل عربستان یا یک نماد است و بیشتر تشریفاتی است مثل انگلستان. چیزی از نظام پادشاهی نمانده است؛ چون خلاف عقل هست.\\
چرا خلاف عقل است؟\\
مثلاً نادر خیلی قوی بود حالا لزوماً بچهاش هم همینطور است؟!\\
حالا بچهاش اینطور بود نوهاش هم همینطور است؟!\\ حالا نوه اینطور بود نتیجهاش هم همینطور است؟!\\ چه کسی گفته است بابا شاه بود، بچه باید شاه بشود؟!\\
چه کسی گفته است اگر بابا مدیر بود بچه هم حتماً مدیر است؟!\\
ایشان فرموده بودند سلطنت خلاف عقل است.\\
به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت آقا من دیدم اینها فخر نیست که حالا من بچه چه کسی هستم! یا چقدر مال دارم! یا چقدر فرزند، قوم و قبیله دارم!\\
{\large «وَ إِذَا ذَلِكَ لاَ فَخْرَ.»}\\
رفتم ببینم فخر واقعی کجاست؟\\
به چه میشود افتخار کرد؟\\
آن چیست که اگر من داشتم میتوانم آن را در دنیا و آخرت بالا بگیرم، نشان بدهم، بگویم آقا این مدال افتخار من هست؟\\
رفتم سراغ قرآن کریم:
{\large «وَ رَأَيْتُ اَلْفَخْرَ اَلْعَظِيمَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ»،}
دیدم افتخار یک جا بیشتر وجود ندارد و آن این هست که انسان پیش خدا گرامی باشد، پیش خدا رتبه داشته باشد، خدا او را بالا بگیرد، خدا او را روی دست بگیرد و نشان بدهد آیه قرآن هم میگوید:
{\large «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ {\Large{8}}»،}
گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شما هست.\\
کرامت، مکرم بودن، مفتخر بودن، فخر داشتن به این است که انسان پیش خدا گرامی باشد.\\
خدا رحمت کند مرحوم شهید غفاری را که در زندان به شهادت رسید. مشهور هم این بود که ساواک وقتی این شهید را شکنجههای فراوان کرد و دیگر تصمیم داشت زیر شکنجه او را نابود کند. آن موقع من یادم هست نوجوانی بودم؛ در زبانها مشهور شد که آخرین کاری که ساواک با این پیرمرد روحانی انجام داد این بود که سر او را با دریل سوراخ کردند.\\
نسل سوم انقلاب یادشان نیست و ساواک نمیدانند یعنی چه؟\\
زجری که کشیدند مردم ما!\\
ریخته بودند در خانه این پیرمرد و میخواستند ایشان را دستگیر کنند، خیلی آدم شجاعی بود. به اینها گفته بود شما چه کسی هستید؟\\
ساواکیها بودند!\\
گفته بودند ما مفتخر هستیم به خدمت به شاهنشاه اعظم آریامهر!\\
با همان زبان ترکی فارسی گفته بود شما مفتخر نیستید! مفتی خر هستید!\\
فرق است بین مفتی خر با مفتخر!\\
اگر انسان نداند کجا باید فخرفروشی کند مفتخر نیست، مفتی خر هست!\\
خود بر گردن خود ریسمانی انداخته از اوهام و حال اینکه جای فخر ندارد.\\
این آقا به امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت آقا من خواستم ببینم به چه میتوانم فخر داشته باشم و مفتخر باشم به قرآن مراجعه کردم. قرآن فرمود:
{\large «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ {\Large{9}}.»}\\
چه کردم؟|\
{\large «فَاجْتَهَدْتُ أَنْ أَكُونَ عِنْدَهُ كَرِيماً؛»}
تمام تلاش خودم را بر این قرار دادم که پیش خدا گرامی باشم، خدا من را اکرام کند؛ یعنی رفتم به دنبال تقوای الهی.\\
راجع به تقوا خیلی شنیدیم من دو جمله بگویم و رد بشوم؛ هفتاد بار خدای متعال در قرآن کریم به من و شما فرموده است:
{\large «اتَّقُوا اللَّهَ {\Large{10}}!»}
تقوا پیشه کنید.\\
در زیارت جامعه میگوییم اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) همه سفارشهایشان را کردند در یک کلمه
{\large «وَ وَصِيَّتُكُمُ اَلتَّقْوَى {\Large{11}}»،}
سفارش شما یک کلمه است و آن تقوا است.\\
تقوا یعنی چه؟\\
یعنی انسان پروای الهی داشته باشد. از آن کسی که هم خالق است و هم رازق است و هم ناظر است و هم ثواب و عقاب به دست اوست و هم عالم در دست او دارد اداره میشود، از او پروا کند، او را مدنظر بگیرد هوای او را داشته باشد، مهم این است.\\
گفت من دیدم اگر اینجوری باشم خدا من را دوست دارد و کریم هستم.
{\large «فَاجْتَهَدْتُ أَنْ أَكُونَ عِنْدَهُ كَرِيماً.»}\\
هم در این دنیا انسانهای باتقوا میتوانند پروندهشان را بگیرند بالای دست هم در آخرت. \\
آخرین جملاتی که علی ابن ابیطالب (روحی له الفداء) فرمود این آیات بود:
{\large «لِمِثْلِ هَٰذَا فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُونَ {\Large{12}}؛وَفِي ذَٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ {\Large{13}}.»}\\
باید مثل علی (علیهالسلام) عمل کنند، عملکنندگان باید اگر تنافس (مسابقه) است، در مثل چنین عملکردی باشد. \\
امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا پروندهاش را گرفت بالای دست! گفت هیچ جرم و جنایتی ندارم! پاک! در دنیایش این هست در آخرتش نیز این است.
\begin{center}
\{{\large فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ}\}{\large فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ فِي جَنَّةٍ عَالِيَةٍ قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ {\Large{14}}.»}
\end{center}
آنهایی که کتابشان به دست راستشان داده میشود فریاد میکشند: ای مردم بیایید عملکرد را ببینید!\\
افتخار میکنم روز قیامت و این هم در دنیا قابل فخر است، هم در آخرت قابل افتخار است.\\
تا این درس دوم تمام شد امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
{\large «أَحْسَنْتَ وَ اَللَّهِ؛»}
بارکالله مطالب را خوب گرفتی! درست گرفتی! کجتابی در فهم نداشتی! کجفهمی نداشتی! درست از اهلبیت پیغمبر (علیهمالسلام) مطلب گرفتی!\\
همین عزاداری که الان ما داریم انجام میدهیم ملائکه مجالس اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) را پر میکنند. عدهای در سراسر عالم با یک تفکر خاص جوری این عزاداری را برگزار میکنند که اولین نشردهنده آن عزاداریها انگلیسیها هستند! بعد آمریکاییها!\\
بروید نگاه کنید واژه شیعه را جستجو کنید!\\ اولین عکسهایی که در اینترنت برای شما میآید مراسم قمهزنی است!\\
گوگل را مگر ما اداره میکنیم؟!\\
عکسهای گوگل را مگر ما میگذاریم؟!\\
آنهایی که میگذارند بلد هستند چه استفادهای بکنند.\\
عزاداری اباعبدالله شده دستمایه وهن شیعه بهخاطر چه؟\\
بهخاطر کجفهمی، کجتابی!\\
خیلیهایشان از سر نفهمی اینچنین میکنند. بزرگانشان معاند هستند؛ ولی دمدستیها مکتب اهلبیت (علیهمالسلام) را بد فهمیدند.\\
\\
{\large{\textbf{هواگریزی}}}\\
\\
{\large «اَلثَّالِثَةُ قَالَ رَأَيْتُ لَهْوَ اَلنَّاسِ وَ طَرَبَهُمْ وَ سَمِعْتُ قَوْلَهُ تَعَالَى وَ أَمّٰا مَنْ خٰافَ مَقٰامَ رَبِّهِ وَ نَهَى اَلنَّفْسَ عَنِ اَلْهَوىٰ فَإِنَّ اَلْجَنَّةَ هِيَ اَلْمَأْوىٰ فَاجْتَهَدْتُ فِي صَرْفِ اَلْهَوَى عَنْ نَفْسِي حَتَّى اِسْتَقَرَّتْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ تَعَالَى قَالَ أَحْسَنْتَ وَ اَللَّهِ {\Large{15}}.»}\\
عنوان این درس سوم میشود هوا گریزی!\\
به استادش امام صادق (علیهالسلام) عرض کرد آقا! من دیدم مردم خیلیها اهل لهوولعب هستند، اهل طرب هستند، خوشیهای نابجا! به قرآن مجید مراجعه کردم دیدم خدای متعال گفته است اهل بهشت کسانی هستند که بتوانند در محضر پروردگار خوشیهایشان را مدیریت کنند، خوشی الهی باشد، طرب الهی باشد، لهو صحیح باشد! که در روایات داریم لهو مؤمن در چند چیز است، بیش از آن مؤمن اهل لهو نیست.\\
میگوید من به قرآن مراجعه کردم دیدم خدا میفرماید:
{\large « وَ أَمّٰا مَنْ خٰافَ مَقٰامَ رَبِّهِ وَ نَهَى اَلنَّفْسَ عَنِ اَلْهَوىٰ فَإِنَّ اَلْجَنَّةَ هِيَ اَلْمَأْوىٰ {\Large{16}}؛»}\\
هرکه از خدای متعال ترس و پروا داشته باشد و جلوی نفسش را از هوا بگیرد، از هوس بگیرد.\\
بتواند هوا گریز باشد، این آدم به بهشت میرود.
چه کار کردم؟\\
{\large «فَاجْتَهَدْتُ فِي صَرْفِ اَلْهَوَى عَنْ نَفْسِي»،}
باز کوشش کردم؛ معلوم است که کار، کار آسانی نیست.\\
دیدید کسانی که میخواهند بروند قله اورست را فتح کنند چند ماه باید برنامهریزی کند که میخواهد صعود داشته باشد. حالا رفت روی قله یک ساعت یا نیم ساعت ایستاد میخواهد بیاید پایین، خلاص!\\
پایین آمدن سختی ندارد؛ ولی بالارفتن سختی دارد. سقوط یک لحظه است؛ ولی این صعود است که جان میبرد، کار میکشد، زحمت میکشد.\\
استاد ما حضرت آیتالله حسنزاده (رحمةاللهعلیه)، من از خودشان شنیدم فرمودند بیست سال ریاضت کشیدم تا بتوانم کاری کنم که این فک را عقل بچرخاند. این فک را عقل فرمانده او باشد، فرمانش دست عقل و خرد باشد، به جا بگوید، به حق بگوید، درست بگوید، غیبت نه! تهمت نه! دروغ نه! لغو نه!\\ بیست سال کار سختی است.\\
لذا گفت:
{\large «فَاجْتَهَدْتُ»}
تلاش کردم!\\
خیلی این قسمت روایت دقیق هست ببینم میتوانم بیان کنم آنچنان که در متن آمده است!\\
میگوید من تمام تلاشم را کردم که هواوهوس را از خودم دور کنم؛\\
{\large «حَتَّى اِسْتَقَرَّتْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ تَعَالَى.»}\\
بله! این مجاهده من به ثمر نشست این تلاش من به نتیجه نشست و نفس من بعد از این اجتهاد و کوشش در هوا گریزی، آرامآرام مطیع شد، این نفس رسید به جایی که حرف شنوا شد؛ یکی به میخ نزد، یکی به نعل! بر طاعت الهی مستقر شده است.\\
در همین سفر حجی که ما امسال بودیم، تعداد زیادی از کاروانیان ما که عرض کردم میلیاردر هم بودند، آمده بودند در اتاق صحبت میکردیم، این آقا معلوم بود حج آمده است، لاسوگاس آمریکا هم رفته است! اینجا آمده است کنار ساحل آنتالیا هم رفته است!\\
بعضیهایشان که بلیت داشتند!\\
یعنی بعد از مکه میخواستند بروند دوباره.\\
یعنی چه؟\\
یعنی این
{\large «حَتَّى اِسْتَقَرَّتْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ تَعَالَى»}
نشده است.\\
یکی به میخ یکی به نعل!\\
شب عروسی جوری هست، در مسجد جوری هست. این تقوا به جان ننشسته است، اینجور نیست که رام شده باشد نفس نه! چموشی میکند.\\
این شاگرد امام صادق (علیهالسلام) عرضه داشت یا ابن رسولالله! من آنقدر این مجاهده با نفس را، آنقدر این کنترل و مدیریت هواوهوس را ادامه دادم تا اینکه مستقر شد علی طاعت الله.\\
ما امروز با هواپیما که از مشهد میآمدیم پشتسر ما سمت راست یک خانمی گفت حاجآقا شما جواب مسئله شرعی هم میدهید؟!\\
گفتم کار ما همین است. چند مسئله شرعی پرسید تا رسید به اینجا که گفت حاجآقا من یک دخترخالهای دارم این رفته استرالیا. گفتم خوب!\\
گفت این دو تا پسر دارد هر دو شدند مسیحی!\\
گفتم خوب.\\
گفت اما خود دخترخاله من و شوهرش بیدین شدند.\\ گفتم خوب!\\
گفت اینها میآیند ایران، میآیند خانه ما، من زندگیام چه میشود؟\\
گفتم نیمخورده آنها نجس، دست تر به جایی زدند نجس، جای تر بود اینها پا گذاشتند نجس است! کسی که مبدأ هستی را منکر است نجس است.\\
گفت زندگی مشکل میشود!\\
گفتم تو حکم پرسیدی من نیز حکم گفتم!\\
من که مرجع تقلید نیستم، دارم نظر فقیه را برایت میگویم.\\
گفتم این راجع به این پدر و مادر آنها است؛ اما پسرها نه! مسیحیها و اهل کتاب به نظر مقام معظم رهبری (حفظهالله) پاک هستند. \\
بعد پرسیدم اینها اینجوری بودند؟\\
گفت نه حاجآقا!\\
رفتند در آن محیط یک مدتی که آنجا بودند یواشیواش آلوده شدند تا رسید به اینجا که خدا چه هست؟ پیغمبر چه هست؟\\
نفسی که
{\large «اِسْتَقَرَّتْ عَلَى طَاعَةِ اَللَّهِ تَعَالَى»،}
این با یک تغییر محیط، با دو تا سفر تغییر نمیکند، روی مبانیاش ایستاده است، روی افکارش ایستاده است، روی اعتقاداتش ایستاده است، روزبهروز محکمتر، روزبهروز خالصتر.\\
پس سومین درس این شد که من دیدم بسیاری از مردم اهل لهو و طرب هستند و دیدم اگر بخواهم بهشتی باشم باید لهو و طرب خودم را مدیریت کنم، خوشیها مدیریت بشود، خوشیها الهی باشد، نه شیطانی!\\
از قول من این را یادگار بگیرید که خوشیهای الهی قابلقیاس با خوشیهای شیطانی نیستند!\\ قابلمقایسه نیستند!\\
یعنی لذاتی که خوبان میبرند و دوستان خدا میبرند اصلاً قابلقیاس نیستند با این لذتهای دمدستی.\\
میگوید من دیدم اینچنین است آمدم نفسم را مدیریت کردم و آن را در مشت خودم گرفتم کوشش کردم هواوهوس را از خودم دور کردم، آرامآرام این نفس چموش آرام شد تا بر طاعت الهی مستقر شد.\\
بلافاصله بعد از این مطلب سوم امام صادق (علیهالسلام) فرمودند:
{\large «أَحْسَنْتَ وَ اَللَّهِ؛»}
بارکالله، درست فهمیدی، انسان باید خوشیهایش را مدیریت کند، باید سعی کند خوشیها الهی و الوهی باشد.\\
بالای منبر به مردم گفتم ما هیچ لذتی نداریم از لذات مادی که نظیرش بلکه بهتر از آن در لذتهای الهی نباشد. طرف چون نچشیده است؛ لذا گمان میکند لذت فقط در آن است که به سمت شیطان و اغوای او حرکت کند درحالیکه چنین نیست!\\
یکی از لذتها که خیلیها لذتش را نچشیدهاند لذتی است که شاعر گفت:
\begin{center}
اگر لذت ترک لذت بدانی
\hspace*{2.5cm}
دگر لذت نفس لذت نخوانی
\end{center}
خود اینکه انسان بتواند نفسش را مدیریت کند در مقابل لذتهای نابجا، لذتی به انسان دست میدهد، شعفی، شوری، عشقی و نشاطی که اصلاً در جای دیگر خبری نیست.
\begin{center}
{\large «صلی الله علیه یا اباعبدالله.»}
\end{center}
شب جمعه و شب اول ماه محرم و شب آغاز سال هجری قمری، سال اصلی مسلمین است؛ هم شب اول سال، هم شب آغاز محرم، هم شب جمعه، شب زیارتی خاصه اباعبدالله (علیهالسلام) است ما هم در خیمه اباعبدالله نشستیم، اول سلامی خدمت حضرت عرض کنیم. بعد هم عرض توسلی داشته باشیم.
\begin{center}
{\large «اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَلَى اَلْأَرْوَاحِ اَلَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكَ مِنِّي سَلاَمُ اَللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَ لاَ جَعَلَهُ اَللَّهُ آخِرَ اَلْعَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ [لِزِيَارَتِكَ] اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ [وَ عَلَى أَوْلاَدِ اَلْحُسَيْنِ] وَ عَلَى أَصْحَابِ اَلْحُسَيْنِ {\Large{17}}.»}
\end{center}
فرهنگ قرآنی ما هم این است که
{\large «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ {\Large{18}}»،}
اول شهید در مکتب اباعبدالله، پسرعمه حضرت، داماد امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، مسلم بن عقیل (روحی له الفداء)، نماینده خاص امام زمان خودش است.\\
مسلم از همه مراجع تقلید مقامش بالاتر است؛ زیرا اینها نمایندههای عام هستند؛ ولی مسلم نایب خاص امام زمان خودش است. بسیار آقا و بسیار کریم است.\\
امروز داشتم در مقتل میخواندم وقتی لشکر حمله کرد به منزل طوعه، کمربندش را محکم بست، سوار اسب شد، نیزه به دست گرفت، یک جمله گفت؛ اما قبل از آن یک جمله، یک کار کرد بسیار پر معنا!\\
تعبیر مقاتل این است
{\large «فَتَبَسَّمَ»،}
اول خندید و تبسم کرد.\\
این جلوه را ما در عاشورا زیاد داریم، جلوههای
{\large «مَا رَأَيْتُ إِلاَّ جَمِيلاً {\Large{19}}»،}
جلوههای خندههای اباعبدالله (علیهالسلام) در روز عاشورا و قبل از شهادت، تبسمها.\\
در تاریخ دارد:
{\large «فتبسّم مسلم رحمهالله، ثمّ قال: يا نفس! اخرجي إلى الموت الّذي ليس منه محيص، و لا عنه محيد {\Large{20}}»،}
نفس آماده باش!\\
بیا به سمت مرگی که هیچ چارهای از او نیست!\\
داستان مسلم را بلد هستید من زبان حالش را بخوانم مجلس آماده بشود انشاءالله عزاداری کنیم.
\begin{center}
من خودم با همین دو دست خودم
\hspace*{2.5cm}
نامه دادم بیایی آقاجان\\
نامه دادم بیایی و ایکاش
\hspace*{3.9cm}
داده بودم نیایی آقاجان\\
من ز دعوت وَ اهل کوفه ز عهد
\hspace*{2.8cm}
همگی مثل هم پشیمانیم\\
کاش میشد نیایی و ایکاش...
\hspace*{2.3cm}
زیر لب کاش کاش میخوانیم\\
پسر فاطمه دلم خون است
\hspace*{2.2cm}
بسکه این کوفه شهر دلسنگی است\\
چون غروب بقیع دلگیر است
\hspace*{2.7cm}
کوفه انگار شهر دلتنگی است
\end{center}
پر زخم است پیکرم اما... \\
در تاریخ آمده است که لب بالایش شکافت، لب پایین شکافت، از پشت به کمرش نیزه زدند؛
\newpage
\begin{center}
پر زخم است پیکرم اما
\hspace*{3.3cm}
زخم قلبم عجیب میسوزد\\
دل تنگم به یاد چشم شما
\hspace*{2.8cm}
به خدا ای حبیب میسوزد\\
فکر اهل و عیالتان هستم
\hspace*{3.2cm}
فکر زینب عقیله عظمی\\
فکر ناموس حضرت حیدر
\hspace*{2.7cm}
فکر خاتون محشر کبری
\end{center}
مسلم بن عقیل دارد با اباعبدالله (علیهمالسلام) درددل میکند...
\begin{center}
فکر زهرای کوچکت هستم
\hspace*{2.5cm}
آنکه دائم به روی پایت بود\\
دستهایش چو شانه بر مویت
\hspace*{1.9cm}
گاه هم روی گونههایت بود
\end{center}
دلت اینجاست؟!...
\begin{center}
یاد طفل ربابم آقاجان
\hspace*{3.1cm}
چند ماهش شده علیاصغر؟\\
بین بازار کوفیان دیدم
\hspace*{2.5cm}
خود و شمشیر و تیرهای سهپر\\
\{این دقایق چقدر دلتنگم
\hspace*{2.1cm}
که چه دورم ز فیض محضرتان\\
کاش میشد که بشنوم من باز
\hspace*{2.5cm}
یک اذان از علیاکبرتان\}\\
حال بالای بامم آقاجان
\hspace*{2.7cm}
چه نسیمی میآید از سویت\\
دم آخر چقدر شیرین شد
\hspace*{2.5cm}
تا که آمد بهسوی من بویت\\
\{وقت افتادن از روی این بام
\hspace*{2.8cm}
فکر افتادن شما هستم\\
پای دیوار ازدحام است و...
\hspace*{2.5cm}
فکر جاندادن شما هستم\}\\
من غریب و تو هم غریب آقا
\hspace*{2.5cm}
هر دو در ازدحام بیدینان\\
وای! اما برای تو بدتر
\hspace*{2.5cm}
سنگ هست و هزار تیغ و سنان\\
لحظههای غروبت آقاجان
\hspace*{2.5cm}
چه قَدَر دلخراش خواهد شد\\
از پی آن دوازده ضربه
\hspace*{3.8cm}
کل عالم هلاک باید شد\\
بعد غارت ز پیکر پاکت
\hspace*{2.5cm}
آن چهل نعل نو چه خواهد کرد\\
پیش چشم تو عمه سادات
\hspace*{2.5cm}
مویه و آه و نوحه خواهد کرد
\end{center}
مسلم را بردند بالا به سمت سقف دارالاماره، وقتی داشت میرفت پشتبام، زارزار گریه میکرد، قاتلش گفت تو که این هدف بلند را داشتی نباید گریه کنی! مرد بزرگ گریه نمیکند!\\
فرمود برای خودم گریه نمیکنم. امامم فرموده است تا تو نامه ننویسی من نمیآیم، من نامه نوشتم حسین جان برخیز و بیا!\\
بالای بام ایستاد رو به سمت مکه، آقا از مکه حرکت کرده است سپس عرضه داشت:
{\large «السلام علیک یا اباعبدالله.»}\\
خبر رسید به امام حسین (علیهالسلام)، مسلم را شهید کردند، بلافاصله دستور داد یک خیمه را خالی کردند، بچههای مسلم را خواست روی پاهایش نشاند، شروع کرد دست بر سر بچهها کشیدن.\\
بچهها فطرت پاکی دارند، یکی برگشت گفت آقاجان چرا اینجوری روی سر ما دست میکشید؟!\\
نکند پدرمان را از دست دادیم، فرمود من بهجای پدر شما هستم.\\
بگو یا اباعبدالله دختر خودت افتاد روی جنازه چه کار کردند؟!\\
مقتل میگوید:
«\{{\large إِنَّ سُكَيْنَةَ اِعْتَنَقَتْ جَسَدَ أَبِيهَا اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ}\}{\large فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ اَلْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ {\Large{21}}.»}\\
شب جمعه، شب زیارتی اباعبدالله (علیهالسلام) است؛ سه مرتبه صدا بزن یا حسین...
\begin{center}
{\large «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ.»}
\end{center}
\newpage
\begin{center}
{\Large{فهرست منابع}}
\end{center}
\begin{enumerate}
\item
سوره توبه، آیه 119.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
سوره بقره، آیه 156.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
سوره حجرات، آیه 13.
\item
سوره حجرات، آیه 13.
\item
مانند فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ؛ سوره تغابن، آیه 16.
\item
ابنبابویه، محمد بن علی، و غفاری، علیاکبر. ۱۳۶۳-۱۴۰۴. ... ... من لايحضره الفقيه. ۴ ج. قم - ایران: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ج 2، ص 616.
\item
سوره صافات، آیه 62.
\item
سوره مطففین، آیه 26.
\item
سوره حاقه، آیه 19 - 23.
\item
ورام، مسعود بن عیسی. بدون تاریخ. تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعة ورّام). ۲ ج. بیروت - لبنان: مکتبة الفقيه، ج 1، ص 303؛ دیلمی، حسن بن محمد. ۱۳۷۱-۱۴۱۲. إرشاد القلوب (دیلمی). ۲ ج. قم - ایران: الشريف الرضي، ج 1، ص 187؛ الإثنی عشریة فی الرد علی الصوفیة، ص ۲۹۹.
\item
سوره نازعات، آیه 40.
\item
کفعمی، ابراهیم بن علی. بدون تاریخ. البلد الأمین. ۱ ج. ایران -: [بی نا]، ص 271.
\item
سوره واقعه، آیه 10 و 11.
\item
مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، مسترحمی، هدایتالله، غفاری، علیاکبر، بهبودی، محمدباقر، مصباح یزدی، محمد تقی، محمودی، محمدباقر، خرسان، محمدمهدی، و دیگران. ۱۴۰۳. بحارالأنوار: الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. ۱۱۱ ج. بیروت - لبنان: دار إحياء التراث العربي، ج 45، ص 115 و 116.
\item
حسینی جلالی، محمدرضا، جعفری، محمدرضا، موسوی، اکرم، قادرسهی، اعظم، و فخر، اعظم. ۱۳۷۸. تاریخ امام حسین علیه السلام. ۲۴ ج. تهران - ایران: سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی. دفتر انتشارات کمک آموزشی، ج 1، ص 759.
\item
فهری زنجانی، احمد، و ابنطاووس، علی بن موسی. بدون تاریخ. اللهوف علی قتلی الطفوف، یا، آهی سوزان بر مزار شهیدان. ۱ ج. تهران - ایران: جهان، ص 134.
\end{enumerate}
\end{document}